black flower(p,99)

black flower(p,99)

شین یانگ کاملا این موضوع رو فراموش کرده بود.
سوهیون و نمره ی بدش تو ریاضی.....

شین یانگ: راهنمایش کن داخل و به سوهیون هم اطلاع بده خودش رو آماده کنه.

و به ساعتش نگاه کرد.

****

تهیونگ به اطرافش نگاه کرد.

اون عمارت لعنتی مثل یه موزه بود، شاید هم یه قصر!

تا به حال قصر ندیده بود اما حدس میزد یه چیز تو مایه های همین عمارت باشه.

پر از وسایل گرون قیمت و عتیقه ای که ثروت صاحبش رو نشون می داد و احتمالا قیمتشون از پول خون تهیونگ هم بیشتر بود.

تهیونگ روی مبل سلطنتی با دسته های منبت کاری شده اش نشست و کف دستش رو روی شلوارش گذاشت .

و با استرس پاهاش رو تکون می داد واقعا به این شغل نیاز داشت.

هودونگ: آقای کیم؟

تهیونگ با گیجی به مرد میانسالی که لباس فرم خدمتکار رو پوشیده بود و با دقت بهش نگاه می کرد.

خیره شد.

تهیوتگ: بله؟

هودونگ: نوشیدنی چی میل دارید؟

خدمتکار با لحن محترمانه ای پرسید.

تهیونگ : یه.... یه لیوان آب.

با تردید گفت.

تهیونگ اگه خجالت نمی کشید یه فنجون اسپرسو می خواست.... هم خیلی با کلاس بود و هم تا حالا امتحانش نکرده بود.

تهیونگ سرش رو چرخوند و به تابلوهای نقاشی که به دیوار آویزون شده بود نگاه کرد.
چیزی از هنر سر در نمی آورد اما قطعا کار نقاش های معروفی بود.

تهیونگ: یعنی چقدر قیمت داشتند؟🧠

می شد با فروش یه کدومشون آپارتمان خرید؟🧠

شین یانگ: مثل اینکه به هنر علاقه دارید.

تهیونگ به طرف صدا برگشت.

یه آلفای قد بلند و عضله ای با هاله ی قدرتمند اطرافش که دومینانت بودنش رو فریاد می زد....